جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از جنگهای دوره معاصر است که ۸ سال (۱۳۵۹-
۱۳۶۷) به طول انجامید. این جنگ در پی مجموعهای از عوامل زمینهساز و
مناقشههای فزاینده سیاسی ـ نظامی با تجاوز نیروهای عراق به ایران
آغاز شد.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از جنگهای دوره معاصر است که ۸ سال (۱۳۵۹-
۱۳۶۷) به طول انجامید. این جنگ در پی مجموعهای از عوامل زمینهساز و
مناقشههای فزاینده سیاسی ـ نظامی با تجاوز نیروهای عراق به ایران
آغاز شد.
در این مدت تا شروع حمله گسترده در 31 شهریور 1359 با حملات کوچک بسیاری که علیه ایران انجام می دادند. به خیال خام خودشان ارزیابی توان قدرت ایران را هم به عمل میآوردند. از طرفی چون قرار بود جنگ حداکثر ظرف یک هفته تا ده روز با اشغال تهران و انهدام ایران یا تقسیم آن به پنج کشور کوچک و ضعیف به پایان برسد میزان زیادی اسلحه سبک و سنگین و نیروی انسانی متناسب با نقشههای شوم آماده کرده بودند.
قبل از انقلاب اسلامی رژیم شاه تمام اسلحه و تجهیزات نظامی مورد نیاز ایران رااز آمریکا یا متحدان آن خریداری میکرد. یکسال مانده به پیروزی انقلاب اسلامی با شدت گرفتن اعتراضهای مردم و تظاهرات میلیونی آنها، شاه فرصت خرید و وارد کردن سلاحهای سنگین را نداشت و تنها سلاحهایی که در این مدت وارد کشور میشد ابزار شکنجه و سلاحهای سبکی بود که بر علیه مردم به کار گرفته میشد.
آمریکانیزازصدور هواپیماهای F16 که هواپیمای پیشرفته و با قابلیتی است و سایر سلاحهای خریداری شده توسط رژیم شاه، علی رغم اینکه پول آنها را هم گرفته بود، خودداری میکرد.
مجموعه این عوامل باعث برتری تسلیحاتی عراق بر ایران شد. ایران دوسا ل و هفت ماه امکان ارتقاء نیروهای مسلح و تسلیحات خود را نداشت و درگیر جنگهای داخلی بود ولی عراق با کمک 36 کشور با سرعت و بدون هیچ محدودیتی ارتشی قدرتمند آماده کرده بود.
وی دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.
بابایی در سال ۱۳۴۹، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت و پس از بازگشت با ورود هواپیماهای پیشرفته اف - ۱۴ به نیروی هوایی، وی که جزء خلبانهای تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف - ۵ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف - ۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد.
با اوجگیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت.
بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ 1360/5/7، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده او گذاشته شد.
نام و نام خانوادگی : بهنام محمدی
متولد : 12 بهمن 1345
شهادت : 28 مهر 1359
زندگی :
بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار.
شهریور 1359 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریاییاش به قلب دشمن میزد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد میرساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوهای از دست آنان می گریخت.
پیشنهاد:
او پس از اتمام کلاس ششم ابتدایی، به دلیل شرایط اقتصادی خانواده مدرسه را رها کرد و در یک کارگاه صحافی در بازار مشغول به کار شد. کچوئی در همین کارگاه با محمد بخارایی آشنا و از طریق او جذب حزب موتلفه اسلامی شد. بعدتر در جلسات مذهبی و جلسات درس خامنهای، بهشتی و مطهری در هیئت انصارالحسین و کلاسهای درس عربی هیئت مکتب القرآن شرکت کرد. در همین دوره با عزت شاهی آشنا شد و فعالیت سیاسی را آغاز کرد. عزت شاهی در خاطرات خود مینویسد او و کچویی چندیان بار سخنرانیهای جواد مناقبی را که روحانی درباری میدانستند، به هم زدند و ماشین او را (در حالی که رانندهٔ مناقبی در آن نشسته بود) به آتش کشیدند.
کچوئی، در ۲۴ تیر ۱۳۵۱، با اعتراف حسین جوانبخت دستگیر شد. ساواک میخواست تا از طریق او اطلاعاتی دربارهٔ عزت شاهی، که شاگرد مغازهٔ کچوئی بود، به دست بیاورد، اما ناکام ماند. کچوئی مشروط به توقف فعالیت سیاسی و همکاری با ساواک، پس از یک سال از زندان آزاد شد. کچویی به این شروط پابند نماند و بار دیگر در آذر ۱۳۵۳، به دلیل ارتباط با فعالان سیاسی و انتقال پیغامهای عزت شاهی دستگیر شد. این بار به دلیل تکرار جرم، دادگاه او را به حبس ابد محکوم کرد. در ۲۸ خرداد ۱۳۵۶، به دلیل تغییر در شرایط سیاسی کشور و فشار کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد برای آزادی زندانیان سیاسی، عفو شد.
محمد کچوئی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، از اعضای کمیتهٔ استقبال از روحالله خمینی بود. آقایان مطهری، مفتح و محلاتی که از اعضای جامعه روحانیت مبارز بودند و اسدالله بادامچیان که با هیأتهای مؤتلفه اسلامی همکاری داشت، مسؤولیت انتظامات کمیتهٔ استقبال را برعهده داشتند و بسیج افراد به عهدهٔ محمد صادق اسلامی و محمد کچوئی بود.وی دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین، شهید شد، با صفا و صمیمیت و در زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان، سپری کرد.
محمد حسین در سال 1352، به مدرسه رفت و کلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه در این شهر گذراند.
در همین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیونها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید.
محمد حسین فهمیده، نوجوانی خوش برخورد، شجاع، فعال، کوشا بود و به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز میخواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود.
وی شیفته و عاشق امام (ره) بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امام داشت. او میگفت: امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم.
هنگام ورود امام (ره) به ایران به دلیل مصدوم بودن، موفق به زیارت امام نشد، اما پس از بهبودی در اولین فرصت به شهر مقدس قم رفت و موفق به دیدار شد.
این دانش آموز رزمنده بسیجی، با ایمان و بینش عمیق و استوار خود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت.
امام بزرگوارمان از این نوجوان 13 ساله به عنوان رهبر یاد فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسههای بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوههای دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ایجاد کرد و راه پیروزی وسرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت.
پیشنهاد: